ترس برای حفظ بقا به ما داده شده است و این یعنی ترس منطقی ولی ترسی که بی دلیل و غیرمنطقی باشه موجب زیاده روی کردن در کارها و از بین بردن آرامش ما می شود.
توضیحات اضافه هم یک نوع زیاده رویست، زیاده روی در هر کاری چه پرخوری، چه پر حرفی و زیادی حرف زدن و زیادی توضیح دادن و بدلیل ترس است.
وقتی ما ترس از دست دادن چیزی را داریم بصورت ناخودآگاه و نه آگاهانه شروع به زیاده روی کردن و خروج از حالت تعادل می شویم.
مثال:وقتی از من می پرسند م ج آمده من جواب دادم نه و گفتم زنگ هم زدم جواب نداد.
اولا که من نمی دونستم آمده و حدس می زدم نیامده است و ثانیا زنگ هم زدم جواب نداده یک توضیح اضافه است.
چرا که از حرف اول مجتبی که گفت تا کسی به جلیلی و یوسفی نگفته برو انجام بده و من ناخودآگاه دارم میگم که من به جلیلی زنگ می زنم و از این حرفها نمی ترسم ولی حقیقت اینه که توضیح اضافه دادم و اون هم از ترس است که آرامشم را از بین می برد.
کی گفته که من وظیفه دارم وقتی ج نیروگاه نیست همه مسایل را با تلفن همراه خودم زنگ بزنم یا پیام بدم(فقط آنهایی که امضایشان مسولیت دارد مثل سیموله و جابجایی) و به اون بگم؟ نه من چنین وظیفه ای ندارم و این یک کار اضافی است بنابراین از این پس نه میترسم و نه اینکار را می کنم.
نه کسی بابت این زنگها تشکر می کند و نه کسی پول موبایلم را می دهد
از اخم و تخم دیگران می ترسم ، بلاخره انسان اشتباه می کند و می تواند توضیح دهد و ترسی ندارد.
درباره این سایت